سر جان ...
با كه گويم راز دل را، كس مرا همراز نيست از چه جويــــم سِرّ جان را، دربه رويم باز نيست
نـــاز كن تا مىتوانى، غمزه كن تا مىشود دردمنـــــــــدى را نديدم، عــاشق ايـن ناز نيست
حلقـــــه صــــوفى و دير راهبم هرگز مجوى مــــــــــــرغ بــال و پر زده، با زاغ همپرواز نيست
اهل دل، عـــــــاجز زگفتار است با اهل خرد بــــــىزبان بـا بىدلان هرگز سخن پرداز نيست
سربده در راه جانان، جان به كف سرباز باش آنكـه سر در كــــــــوى دلبر نفكند، سرباز نيست
عشق جانان ريشه دارد در دل، از روز اَلَست عشــــق را انجــــــام نبــود، چون ورا آغاز نيست
اين پريشان حالــى از جام "بلى" نوشيده ام ايـــن "بلــى" تا وصل دلبر، بى بلا دمساز نيست
امام خمینی (ره)